نام اصیل ایرانی |فارسی|پسر|حرف س
- توضیحات
- دسته: اسامی اصیل ایرانی | حرف س
- بازدید: 3456
نام پسر با س (فارسی):
ردیف |
نام فارسی |
معنی اسم |
1 | ساتیار | نام یکی از سرداران داریوش |
2 | سارنگ | نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی |
3 | سارین | نام روستایی در نزدیکی رفسنجان |
4 | ساسان | تنها و گوشه نشین، درویش، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام جد اردشیر مؤسس سلسله ساسانیان |
5 | سالار | بزرگ، مهتر، سردار سپاه، فرمانده سپاه، حاکم، شاه |
6 | سام | آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی |
7 | سام | (سنسکریت، فارسی) داستان خوشایند، حدیث خوش |
8 | سامان | سرزمین، ناحیه، ترتیب و روش کاری، نظام، صبر، آرام و قرار، نام مؤسس سلسله سامانیان |
9 | سامیا | نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان |
10 | سامیار | کمک کننده به آتش محافظ آتش |
11 | سامیان | نام روستایی در نزدیکی اردبیل |
12 | سامین | نام روستایی در نزدیکی همدان |
13 | ساونگ | نام پدر باونگهه در فروردین یشت |
14 | ساوه | نام چندتن از شخصیت های شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی |
15 | سباک | از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی |
16 | سبلان | نام کوهی در آذربایجان |
17 | سپنتا | اسپنتا، اسم پسر به معنی مقدس قابل ستایش |
18 | سپنتامن | مخفف سپیتامان، نام سرداری ایرانی، نام خانوادگی زرتشت |
19 | سپند | اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می ریزند |
20 | سپندان | خردل |
21 | سپنسار | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی |
22 | سپهر | آسمان |
23 | سپهراد | مرکب از سپه (سپاه) + راد (بخشنده، جوانمرد) |
24 | سپهرار | کره آتش، برساخته فرقه آذرکیوان است |
25 | سپهرداد | نام داماد داریوش پادشاه هخامنشی |
26 | سپهرم | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی |
27 | سدرا | نام درختی در آسمان هفتم بهشت |
28 | سدیف | به فتح سین، نام چندتن از صحابه حضرت رسول |
29 | سرافراز | سرفراز |
30 | سرخه | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی |
31 | سردار | فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر |
32 | سرکب | نام یکی از موسیقیدانان بزرگ در دوران ساسانیان |
33 | سرکش | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی |
34 | سروشان | نام جد بایزید بسطامی |
35 | سریتا | نام اولین پزشک ایرانی |
36 | سفندارمذ | نام یکی از امشاسپندان در دین زرتشتی |
37 | سلم | از شخصیتهای شاهنامه، نام بزرگترین پسر پیشدادی |
38 | سمکنان | از شخصیت های شاهنامه، نام دلاور ایرانی در نبرد کیخسرو با افراسیاب |
39 | سنباد | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه |
40 | سنجه | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مرکب از سنج( ریشه سنجیدن) + هـ ( وسیله سنجش) |
41 | سورن | نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان |
42 | سورنا | نام سردار ایرانی در زمان اشکانیان |
43 | سورین | توانا، دلیر |
44 | سوشا | سوشیانت، نجات دهنده، منجی، نام هریک از موعودهای دین زرتشتی که هر هزار سال یکی از آنها ظهور می کند. |
45 | سوشیان | سوشیانت، سوشیانس، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند. |
46 | سوفرا | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز |
47 | سوما | در گویش مازندران نهر آب |
48 | سهراب | گلگون، شاداب، از شخصیت های شاهنامه: نام پسر رستم پهلوان شاهنامه و تهمینه |
49 | سهره | سرخه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی |
50 | سهند | نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان اسم زیبای پسرانه |
51 | سی سیماک | نام یکی از سرداران پارسی داریوش هخامنشی |
52 | سیامک | آن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی |
53 | سیاوخش | سیاوش |
54 | سیاوش | دارنده اسب سیاه ، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیکاووس پادشاه ایران و پدر کیخسرو پادشاه کیانی نام زیبای پسرانه |
55 | سیاووش | سیاوش |
56 | سیبویه | سیب کوچک یا بوی سیب، نام دانشمند نحوی نامدار در قرن دوم که در شیراز میزیسته است. |
57 | سیتاک | نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی |
58 | سیحون | از رودهای معروف در شمال ایران قدیم که به دریاچه آرال می ریزد ، این رود اکنون در قرقیزستان و قزاقستان جاریست. |
59 | سیرخ | نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر |
60 | سیکا | در گویش مازندران اردک |
61 | سیمک | از نامهای باستانی، سفید و درخشان |
62 | سینا | (فارسی، عبری) صفت مشبه از سنبیدن، سوراخ کننده،نام شبه جزیره ای کوهستانی در شمال شرقی مصر که حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده شد و الواح دهگانه را خداوند به او نازل کرد، نام جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی |
63 | سینار | سنباد، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران سپاه بهرام چوبینه، از شخصیتهای شاهنامه |
64 | سیناک | نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی |